اهمیت جغرافیای سیاسی پاکستان

موسسه مطالعات سیاسی و استراتژیک آلمان (ISPSW) در مقاله ای به قلم دکتر هنریک کِرِفت (Dr. Heinrich Kreft) اذعان می دارد با وجود آن که جغرافیای سیاسی کشور پاکستان از اهمیت بسزایی در ثبات منطقه آسیای مرکزی و جنوب آسیا برخوردار است، اغلب نادیده انگاشته می شود.

 بایستی اذعان نمود که حل و فصل مسائل کشمیر و صلح پایدار در افغانستان بدون در نظر گرفتن نقش دولت پاکستان، امری بی سرانجام خواهد بود. نبایستی این مهم را از نظر دور داشت که مبارزه با تروریسم نیز تنها در تعامل و همکاری با کشور پاکستان موثر و مفید فایده خواهد بود. در عین حال مجله اکونومیست در گزارشی بر این باور است که پاکستان، تنها کشور اسلامی دارای سلاح اتمی می باشد که با خطر سقوط دولت به وسیله اسلامگرایان افراطی مواجه است و از این رو این کشور یکی از خطرناک ترین نقاط جهان به حساب می آید.
این مقاله عوامل اهمیت ژئوپلیتیک پاکستان را به قرار ذیل می داند:
1/ سلطه نظامی بر دولت و جامعه
 زمانی که ژنرال پرویز مشرف، در 12 اکتبر 1999، از طریق کودتا قدرت را در دست گرفت، پاکستان را آشکارا و به گونه ای سنتی از طریق رهبری نظامی اداره نمود. در 60 سال ابتدایی تاسیس پاکستان، این کشور تنها 23 سال دارای رهبری غیرنظامی بوده است و در سال 1970 میلادی بود که اولین انتخابات آزاد در پاکستان برگزار گردید.
ارتش پاکستان که از احترام نسبتا خوبی در میان عموم مردم این کشور برخوردار است، نفوذ ارتش تنها بر امور سیاسی خاتمه نمی یابد بلکه این نهاد نظامی، نفوذ گسترده ای بر بخش های مختلف تجاری و دیگر حوزه های اجتماعی دارد. براساس این یادداشت، اهمیت ارتش پاکستان ناشی از شرایط سخت پیش روی این نهاد در دوران اولیه تاسیس پاکستان در سال 1947 و همچنین مخاصمات جاری در کشمیر با نیروهای هندی می باشد.
شکست ارتش پاکستان در سال 1971 از نیروهای هندی منجر به تجزیه بنگلادش از پاکستان شد و ضعفِ این نهادِ قدرتمندِ پاکستان را تنها برای 6 سال، در پی داشت. در سال 1977، ژنرال ضیاءالحق با کودتایی نظامی، نخست وزیر، ذوالفقار علی بوتو را سرنگون نمود و قدرت را در دست گرفت.
در سال 1979، حمله نیروهای شوروی سابق به افغانستان، پاکستان را در خط مقدم جنگ سرد قرار داد. در پرتو حمایت های گسترده نظامی ایالات متحده آمریکا و خدمات مخفیانه واشنگتن، سرویس اطلاعاتی پاکستان (آی.اس.آی)، نیروهای به اصطلاح مجاهد را در افغانستان برای مقابله با شوروی آموزش , تسلیح و پشتیبانی نمود . از این تاریخ به بعد بود که نفوذ پاکستان بر همسایگان غربی خود از اهمیت قابل توجهی برخوردار گردید.
2/ منافع استراتژیک و همسایگان سرسخت
 کشور پاکستان از زمان استقلال خود، همواره با ادعاهای سرزمینی از سوی افغانستان در مناطق مرزی شمال غرب خود مواجه بوده است. کشور افغانستان هرگز الحاق اراضی مرزی خود با پاکستان را بر اساس رفراندوم جولای 1947 نپذیرفته است. همچنین کشور افغانستان با اکثریت جمعیت پشتون، هرگز خط مرزی دیورند که بخشی از مردم پشتون را از افغانستان جدا می کند و از سوی انگلیسی ها ترسیم شد را نپذیرفت.
جامو و کشمیر ( همانند دو شهر آلزاس و لورن در حد فاصله آلمان و فرانسه) درجنوب آسیا می باشند. از زمان جدایی هند و پاکستان از یکدیگر، مسئله کشمیر کانون منازعات سیاسی و نظامی در منطقه جنوب آسیا بوده است. شدت مناقشات در خصوص جامو و کشمیر با جمعییت اکثرا مسلمان، ناشی از اهمیت نمادین این منطقه برای دولت های هند و پاکستان می باشد. توضیح آن که برای پاکستانی ها منطقه کشمیر، نماد هویت اسلامی آنان تلقی می گردد و برای هندی ها، جامو و کشمیر، نماد منطقه ای ساختار سکولار نظام فدرال هند می باشد.
از سویی مخاصمات میان هند و پاکستان همواره بر کسب قدرت سیاسی نیز متمرکز بوده است. توضیح آن که نخبگان پاکستانی، هرگز حاضر به پذیرش تفوق و جاه طلبی هندی ها در منطقه جنوب آسیا نبوده و از این رو همواره سعی نموده اند تا متحدین خارجی خود را افزایش دهند که در راس آن ها ایالات متحده و بعد از آن کشور پهناور چین قرار دارد.
برخلاف حوزه نظامی، کشور پاکستان در زمینه های اقتصادی و سیاسی به مراتب ضعیف تر می باشد. پس از شکست فاجعه بار پاکستان از هند در سال 1971، این کشور فعالیت در زمینه برنامه هسته ای خود را آغاز نمود و زمانی که کشور هند در 11 و 13 می 1998، پنج آزمایش هسته ای خود را صورت داد و به عنوان کشوری اتمی مطرح گردید، پاکستان بر برنامه هسته ای خود ثبات قدم بیشتری یافت و از این زمان به بعد بود که مخاصمات پاکستان و هند، بُعد اتمی نیز به خود گرفت. هرچند که توازن قوای هسته ای دو کشور پاکستان و هند در حقیقت بازدارنده نبود اما سبب گردید که مخاصمه نظامی میان دو کشور از طریق بازیگران غیردولتی اجرایی گردد. نمونه آن، بحران کارگیل در سال 1999 بود که مبارزین پاکستانی به کشمیر تحت کنترل هند نفوذ نمودند اما به وسیله نیروهای ارتش هند به عقب رانده شدند.
زمانی که مسئولیت حملات تروریستی دسامبر سال 2001 به پارلمان هند متوجه کشور پاکستان گردید، فصل جدیدی از بحران ها میان دو کشور در تابستان سال 2002 آغاز شد که سبب افزایش تهدید رقابت هسته ای میان دو کشور گردید.
از دهه اول قرن 21، دو کشور همواره سعی نموده اند تا روابط خود را بهبود بخشند. در پاییز سال 2003، دو طرف بر برقراری آتش بس توافق کردند و در فوریه 2004 طرفین، مذاکرات سازنده را آغاز نمودند و زمینه های مشترک بسیاری را یافتند. در آوریل سال 2005، رئیس جمهور پاکستان، مشرف و نخست وزیر وقت هند، مانموهان سینگ اعلام نمودند که پروسه صلح میان دو کشور برگشت ناپذیر است.
3/ افغانستان و مبارزه با تروریسم
 پس از عقب نشینی شوروی از افغانستان، پاکستان نگران رویکرد ملی گرایی پشتون دولت در کابل بود که بار دیگر ادعاهای خود را در خصوص برادران قومی اشان در پاکستان مطرح نمایند و بر این اساس روابط خود را با هند با این هدف بهبود بخشند. در راستای مبارزه با این تهدید، اسلام آباد در پی برقراری روابط دوستانه با کابل برآمد.
پاکستان با چنین نیاتی، به ایجاد و حمایت از طالبان از اوایل دهه 1990 میلادی مبادرت نمود و در پی مبارزه با ملی گرایان پشتون با ایدئولوژی مذهبی برآمد. پس، از این رو شناسایی حکومت طالبان در افغانستان پس از تصدی قدرت در سال 1996 از سوی پاکستان، چندان شگفتی آور نبود. اما حوادث تروریستی 11 سپتامبر 2001 در نیویورک و واشنگتن که به ادعای غربی ها از افغانستان راهبری می شد، اسلام آباد را مجبور نمود تا از حمایت رژیم دست نشانده طالبان در افغانستان خودداری نماید و با همکاری ایالات متحده آمریکا به امر به اصطلاح مبارزه با تروریسم بپردازد.
حضور نیروهای آمریکایی و ناتو در افغانستان از نظر ژئواستراتژیک برای پاکستان دارای اهمیت بود. چرا که با عقب نشینی نیروهای بین المللی از افغانستان، استراتژیست های پاکستان نگران شکل گیری اتحاد جدید میان کابل و دهلی بودند و همین امر علت اصلی نگرانی روز افزون رهبران پاکستان از تاسیس کنسولگری های متعدد هند در افغانستان به ویژه در نزدیکی مرز پاکستان بود. همین نگرانی ها اجازه نمی دهد پاکستان به کلی از عاملی به نام طالبان صرفنظر نماید.
روابط اسلام آباد و کابل در حال حاضر شاهد بی اعتمادی های عمیقی به ویژه از سوی طرف افغانی می باشد. در گذشته دولت حامد کرزای و اکنون دولت وحدت ملی افغانستان به ریاست، محمد اشرف غنی، پاکستان را متهم به همکاری با طالبان در تجدید قوای این گروه و اجازه ورود به خاک پاکستان پس از تحمل شکست می نمایند. افغانی ها معتقدند که پاکستان همچنین از نفوذ طالبان از خاک خود به افغانستان اقدامی جدی صورت نمی دهند. به ادعای کارشناسان حوزه تروریسم و همچنین مسئولین افغانی، مامن گروه های تروریستی به ویژه طالبان در مناطق قبایلی در امتداد مرز افغانستان و پاکستان قرار دارد.
در سال های اخیر و در واکنش به فشارهای ایالات متحده آمریکا، ارتش پاکستان چندین عملیات پاکسازی را علیه گروه های شبه نظامی و تروریستی صورت داده است که البته خسارات زیادی را دولت پاکستان متحمل گردید. بایستی اذعان نمود که ساختار سنتی و قبایلی موجود در مناطق مرزی پاکستان به شدت، بستری مناسب برای افراطی گری می باشد به ویژه آن که گروه های افراطی مذهبی، دهه ها در آن جا اعمال نفوذ نموده اند. در مناطق قبایلی وزیرستان جنوبی و شمالی و همچنین مناطق مرزی ایالات شمال غربی، گروه های به اصطلاح اسلامگرا، همواره سیاست طالبان گستری را پیش روی خود قرار دادند که در حال حاضر و به اعتقاد اغلب کارشناسان تهدیدی موجودیتی برای پاکستان تلقی می گردد.
4/ رشد اسلامگرایی افراطی و تهدید تروریسم
 در مناطق مرزی افغانستان و پاکستان، گروه های به اصطلاح اسلامگرا ریشه دوانده و در حال توسعه نفوذ خود می باشند. حامیان این گروه های افراطی آمادگی استفاده از هرگونه روش های خشونت آمیز و همچنین پیروی از مدل عملیاتی طالبان افغان را دارا می باشند. پروسه ی طالبان گستری، در حال حاضر از طریق تعداد زیادی از مدارس مذهبی در سراسر پاکستان صورت می پذیرد. در این راستا بایستی اذعان داشت حمایت رهبرانی از پاکستان نظیر ژنرال ضیاءالحق و جانشینان وی همچون مشرف از گروه های به اصطلاح اسلامگرا، با امید تقویت مشروعیت دولت خود و استفاده از مذهب برای مقابله با ملی گرایی پشتون صورت پذیرفت که تهدیدی علیه یکپارچگی پاکستان تلقی می گردید. بایستی خاطر نشان نمود که تهدید طالبان گستری در سراسر پاکستان به ویژه در دو ایالت مهم سند و پنجاب با وجود نیروهای مخالف سکولارگرا، امری اغراق آمیز نیست. در هر حال توقف پروسه طالبان گستری (که با هدف مبارزه با ملی گرایی پشتون ها در مناطق مرزی پاکستان و افغانستان صورت می پذیرد) امری دارای اهمیت می باشد. عامل کلیدی در به ارمغان آوردن صلح در مناطق قبایلی نزدیک به مرز، تضمین توسعه اقتصادی و انسجام سیاسی می باشد. از سویی انجام این گونه اقدامات توسعه ای در آن طرف مرزها یعنی در خاک افغانستان، امنیت را در مناطق ناامن مرزی نوید می دهد.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.